محل تبلیغات شما

تمام برگهای دفترم تمام شد !

ربطش را نمیدانم اما انگاری قلمم  یخ زد !

دستم هم سست شد !

چه سرمشق ِ پر هیاهوییست این روزها 

برای سنجش فاصله با عزیزانم نفس کم آورده ام 

دراین س وفریاد بی صدا از پس فرسخ ها دوری جامانده ام 

کلمات سخنم درد دارد ،حتی تا نقطه ها از من گریزانند 

هرلحظه درفرار از کلمات ،گریزپا ومشوش وخسته ،

ازسوی دیگر دیواری ازحروف بهم ریخته پیش رویم خود می نمایانند

صداهای مبهم ،خنده های دروغین در روبرویم 

و.

تنها سه نقطه های مانده براین صفحه ی بی جان وصدا 

حنجره ی امروزم انباشته از بغض نگفته های دیروزست

دستانم لرزان وخسته از ریزش کلمات 

وشبانگاهان ِ این دنیای صامت تیره وتار وتار.

شاید کمی دور یا شایدهم  نزدیک 

ازورای خاطرات پوسیده ی بزرگ وکوچک 

واین تردید دربودن ونبودن وقلم زدنهای خسته وبی روح ،ازاین گریز

درفرار به سوی کلمات ریز ودرشت 

باز آرامش ودلی تازه نمایان شود در این برگ گمشده ی پراز نقاط گیج ومبهم که عنان از گفم برده اند 

در این درهم نوشته ها 

ممکن است

ماه ،راه شود 

کوه ،دریا 

ابر،سایه بان 

رعد ،آواز

اما درد کماکان همان دردیست که بود !!!!

دستنوشته ی خودم


پستی از وبلاگم در بلاگفا

یخبندان ِ واژه ها ...برگ سی وهفتم

شاید دور ،شاید نزدیک .... برگ سی وششم

ی ,ها ,های ,بی ,کلمات ,برگ ,ونبودن وقلم ,وقلم زدنهای ,زدنهای خسته ,خسته وبی ,دربودن ونبودن

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اخبار و تازه های مدیریتی : منابع علمی ISI acdragelis هنروگرافیک گام چهارم: من چقدر حرف میزنم نیمه پنهان ماه rganozerar freethurbuno reaviwhitma Stephen's page سفیران سلسله الذهب نیشابور