محل تبلیغات شما

خواب ِ دستانت را دیدم که مهربان وگرم بود

چون همیشه ی همیشه .

ازگلهای چادرنمازت آسمان ستاره باران بود ،نوری از عبورت درافلاک بود

چشمانم ازشوق دیدارت درخشید 

آرامش نگاهت تن ِ خسته ام را جان دوباره بخشید،

چون همیشه ی همیشه.

 بازهم من واین حسرت ِ بردل ِ این خواب ِ گَــــس وسنگین ِ از داغ تازه شده!!!

چون همیشه ی همیشه.

درگذر ِسالهای سرد ِ ندیدن ونبودنت وثانیه ثانیه چون قرن بگذشتنش،

تنها نـــگاهی به سنــــــــــــگی ســـــــیاه ،تداعی ِ عمق ِ نبودنت ،

چون همیشه ی همیشه.

اینجا این دلتنگی راکسی نیست یارای مقاومتش

نبودن ونیامدنت وگم شدن من در این آشفته بازاری که س است وبس!

ارمغان ِ هرلحظه یادت درخواب وبیداری ،تنها قطره ای پرحسرت برگونه ام ودلی لرزان از این نداشتنت!

 

سخت تر از سخت است خواستن ونبودنت 

یادت دردلم ، فـــــــــــــرشــــــــــــته ام .

چون همیشه ی همیشه .


غم نوشته ی خودم  

 

مادرم رو به شدتی وصف ناشدنی دوست داشتم

یادش گرامی.


دوستای خوبم کامنتهای این پست بسته میباشد 

وفقط یادبودیست این برگ.

پستی از وبلاگم در بلاگفا

یخبندان ِ واژه ها ...برگ سی وهفتم

شاید دور ،شاید نزدیک .... برگ سی وششم

ی ,ام ,چون ,خواب ِ ,برگ ,نداشتنت ,همیشه ی ,ی همیشه ,چون همیشه ,ام ودلی ,ودلی لرزان

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

parstewordcu آنلاین بازی COD حوا همین حوالیسـت وبلاگ اخلاقی.اعتقادیhanifa راهیان رشد روزانه های یک مرد متاهل مدار امام هشتم Bert's receptions maulidcacu شهدای روستای خوش ییلاق